شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل
صبری کنید این کشتهها را میشناسم جـامـانـدگـان نـیــنـوا را مـیشـنـاسـم
مـن زادۀ زهـرا عـلـیبـنالـحـسـیـنـم هـم زخـمها را هم شـفـا را میشـناسم
گرچه شنـاسـایی کمی سختاست اما من دو یـتـیـم مـجـتـبـی را میشـنـاسم
این پیکرمُثله که مانده روی خـاک و رفـته سـرش برنـیـزهها را میشناسم
ازعـمه جـانـم مـانـده اینجا یـادگـاری طـفـلان اویـند این دوتا رامیشـناسم
ازعـلـقـمـه بـوی عـمـوجـانـم میآیـد ای قــوم بــوی آشـنــا رامـیشـنـاسـم
من تکتک این تکـهتکـه، جـسمهای از هم جـدا، از سر جـدا را میشناسم یک پیـرهـن حتی نماند از یوسف امامـن یـوسـف کـربـبـلا رامـیشـنـاسـم دفـنـش بــدونبــوریــاامـکـاننـداردمن پـیـکـر خـون خـدا را میشـنـاسـم برجسم بابای غـریـبم یک نشانیست بـرسـیـنـۀ اوجـای پـا را میشـنـاسـم